خوشبختانه یا بدبختانه قبول نشدم :(

از اونجایی میگم خوشبختانه چون هیچوقت به حکمت خدا شک نداشتم و ندارم  . برای همین ناراحت نشدم .

من زحمت کشیدم نشد،  حالا نه به اون شدتی که تو ذهن شما ممکنه شکل گرفته باشه

از اول که جوابمو دیدم فقط خندیدم چون برام غیر قابل باور بود قبول نشدنم .

ولی احساس میکنم دعای بابام گرفت خلاصه پنج میلیون پرید از این بیشتر اعصابم خرد شده:/ (این پنج میلیون بعداز اعلام نتایج اولیه حرفش پیش اومد ،ولی نشد دیگه )

یکی دیگه از مسائل  گفتن این جمله به همکلاسیام بعداز امتحان بود وقتی پرسیدن مریم چطور بود؟؟گفتم:((تهرانو زدم تو گوشش))

بله تا این حد فکر میکردم عالی پیش رفتم

خلاصه قبول نشدم و همچنان زنده ام . وقتی دختر عموم گفت چرا میخندی ؟؟فقط تونستم بگم از اعتماد بنفسم خنده ام میگیره

ولی بازم اگه برگردم عقب همینطور پیش میرم شاید برای کم درس خوندنم پشیمون باشم ولی برای اعتماد بنفسم و انتخاب رشته و دانشگاه ها همونطور پیش میرم ، فکر نمیکردم وقتی میانگین تمام دروسم ۵۰ شده این دانشگاه ها رو قبول نشم :(

بازم زحمت میکشم ولی این جمله رو که میگن شکست پلی به سوی پیروزیه قبول ندارم کلا با این جمله مشکل دارم . چرا دیگران فکر میکنن این جمله میتونه آروم کنه درحالیکه شکست حالو به یاد میاره حتی شاید موضوع مهمی نباشه و شکست براش خیلی زیاد باشه  و از چیزی حرف میزنه که هنوز شروع نشده


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها