آینه تنها چیزیه که به سرعت اشکمو در میاره

نمیگم خیلی محکم و قویم و اهل گریه نیستم ،اتفاقا خیلیم اشک میریزم ، فقط تنها کسایی که اشکامو دیدن مامانو بابام بودن اونم به تعداد انگشتای یک دست و یکبار هم وقتی پیش استادم برای مشاوره رفته بودم که وقتی با لبخند وارد شدم اولین جمله ای که با دیدن من گفت این بود :گریه کن چرا میخوای نشون بدی حالت خوبه؟ و این شد که برای اولین بار جلوی یه غریبه اشک ریختم. اشکم فقط بخاطر شکستن بیش از حدم بود چون دیگه تحمل موضوع پیش اومده رو نداشتم. کاسه ی صبرم همون جا منفجر شد.

ولی آینه خیلی برام فرق داره با هربار دیدنش حتی در شاد ترین زمان اشکمو در میاره برای همین زمانی که شادم سعی میکنم به چشمام نگاه نکنم  .وقتی روبروش می ایستم و به چشمام زل میزنم یه چیزی توش می بینم که اشکمو در میاره تا قبل از این موضوعات پیش اومده اخیر شیشه ای بودنش اذیتم میکرد ولی الان نمیدونم چی باعث میشه اشکم در بیاد .

قبل از اینکه شروع به نوشتن کنم اول یه نگاه به صفحه سفید کردم و بعد جلوی آینه ایستادم بازم زل زدم تا برق تو چشمامو دیدم کنار رفتم ، پرده ی اتاقمو کشیدم تا بیرونو نبینم ولی دوباره به حالت اولیه برگردوندم ،با هر بار کشیدن پرده فقط میخواستم پرده ی شفاف  ایجاد شده تو چشمام کنار زده بشه


پی. نوشت : مامانم اومد و همه ی این حالات مسخره از بین رفت و من شروع کردم به اذیت کردنش و بسی خندیدم از حرص خوردنش ، پرده رو کشیدم چون دیگه هوا تاریک شده و نوری نیست به داخل اتاق بیاد . 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها